عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 14 روز سن داره

معجزه زندگی ما

پسر عزیز من

1392/10/30 17:18
نویسنده : مامان
293 بازدید
اشتراک گذاری

٥/٩/٩٢ روز دیدار منو پسر عزیزم

به بهانه کلاسهای زایمان باید به دستور بهداشت یه سونوی وضعیت جفت و جنین میرفتم خیلی خوشحال بودم چون دوباره می دیدمت دلم خیلی واست تنگ شده بود عزیز دلم

اگه اجازه میدادن که هر روز برم سونوگرافی با سر میرفتم آخه نمیدونی چقدر بیخبری سخته اینکه ندونی بچه ات الان تو چه وضعیتیه خیلی عذاب آوره مخصوصا واسه من که حرکتاتو درک نمیکردم خیلی واسم سخت بود همه دوستای نی نی سایتیم از هفته ١٥ و ١٦ حرکتای نی نیاشونو میفهمیدن اما من هیچ حسی نداشتم دائم نگران بودم که طوریت نشده باشه ...

اینبار با خاله جون دومی  رفتم خیلی دلم میخواست بدونم دخملی یا پسملی به پیشنهاد خانوم منشی یه شکلات خوردم و منتظر موندم نوبتم بشه اخه میگن جنین به چیزای شیرین عکس العمل نشون میده و حرکتاش زیاد میشه

به دکتر گفتم میشه بگین بچه ام چیه؟؟؟گفت اگه تشخیص دادم بهت میگم دیدم خاله داره میخنده مثل اینکه بو برده بود چی هستی اخه این دکتره قد بلند بود و من نمیتونستم مانیتور روی دیوار رو ببینم

بلاخره شروع کرد به حرف زدن و بعد از اینکه وضعیت شمارو به همراه وزن و چیزای دیگه و جفت گفت یه مکث کرد و گفت جنین پسرهههههههههههههه و سن تقریبی هم ١٧ هفته و ٤ روزه وزنتم ١٩٥ گرم بود

وقتی شنیدم پسر نیشم باز بود یاد مادر جون افتادم که عشق پسره گفتم دکتر ١٠٠درصده گفت بلهههههههه سرمو بلند کردم خودم ببینم مطمئن بشم که دیدم بلهههه پسملی ناز هستی

عشق مامان و بابا هستی همه ی وجود ما هستی 

 با خوشحالی تمام زنگ زدم بابا جون بیاد دنبالمون بابایی فکر میکرد دختر باشی آخه همه علائم من به دختر میخورد وقتی گفتم پسری خوشحال شد زیااااااااااااااااد اگر دختر هم می بودی ما به همین اندازه خوشحال میشدیم

تو همه وجود و امید ما هستی مراقب خودت باش پسرک نازنینم

 

  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)